عطر بهاراستاد ناصر نظر
اگر همه به موسیقی دسترسی داشتند

اگر همه به موسیقی دسترسی داشتند

بخش اول

اگر بشنوید که پژوهش‌های دانشگاهی اخیرا نشان داده‌اند که فعالیتی هست که اگر انجامش دهیم، همه‌مان به یک اندازه رشد می‌کنیم و حافظه‌مان تقویت می‌شود و بهتر از قبل می‌توانیم زبان بیاموزیم، چه خواهید کرد؟

اگر بشنوید که با انجام دادن این کار می‌توانید حتی از بسیاری از بیماری‌های مغزی و اختلال‌های روانی و عاطفی نیز پیش‌گیری کنید، آن‌گاه چه می‌کنید؟ البته شرطش این است که تا پیش از هفت‌سالگی دست‌به‌کار شوید.

به واکسن‌هایی بیندیشید که در زندگی دریافت می‌کنید. در کودکی واکسن می‌زنیم تا از بیماری‌ها دور بمانیم و در برابر مشکلات خاص بیمه شویم. باوجوداین، فعالیت موردنظر ما نه‌تنها درد ندارد و از آمپول زدن در آن خبری نیست، بل‌که از همان لحظه‌ی نخست هم بسیار لذت‌بخش است.

بی‌گمان انتظار ندارید که در این صفحه راجع به ماده‌ای مغذی یا ترکیبی جادویی بخوانید یا از رژیمی برایتان بگوییم که تاکنون کسی به آن دست نیافته است. اینجا نه‌تنها خبری از دستورالعمل‌های تازه نیست، بل‌که قدیمی‌ترین دستورکار ممکن را برایتان تجویز می‌کنیم.

موسیقی از زبان هم کهن‌تر است، اما هرچه ما پیشرفت می‌کنیم، بیشتر به مواهب و کارکردهایش پی می‌بریم. حالا دیگر می‌توانیم به کمک روش‌های نو و دستگا‌ه‌های تازه ثابت کنیم که راستی هرکس از کودکی موسیقی می‌آموزد، برای کامیابی در رشته‌های مختلف آماده‌تر است.

اکنون می‌توانیم نشان بدهیم که چطور آموزش موسیقی در سال‌های نخست تولد به رشد مغز کمک می‌کند. عصب‌شناسان در دو دهه‌ی اخیر با مطالعه‌ی کارکرد مغز موسیقی‌دان‌ها دریافته‌اند که تفاوت‌هایی میان مغز موسیقی‌دانان و مغز افراد دیگر هست.

عصب‌شناسان با مطالعه‌ی افرادی که موسیقی را به‌صورت رسمی و زیر نظر استاد و به‌طور منظم یاد گرفته‌اند، دریافتند که آموزش موسیقی سه منطقه از مغز را همزمان به کار می‌اندازد:

قشرهای حرکتی، دیداری، و شنیداری.
آموزش موسیقی درواقع شبیه به نوعی ورزش مغز است: انگاری مغز خود را به باشگاه برده‌اید و حسابی آن را ورز داده‌اید.

کسانی که از کودکی موسیقی آموخته‌اند، جسم پینه‌ای بزرگ‌تری دارند، یعنی همان منطقه‌ی مغزی که دو نیم‌کره‌ی مغزی را به همدیگر پیوند می‌دهد.